درس وبحث

محلی برای ارائه تحقیقات ،مقالات ،نکته های پراکنده ونیز ارتباط با دانشجویانم

درس وبحث

محلی برای ارائه تحقیقات ،مقالات ،نکته های پراکنده ونیز ارتباط با دانشجویانم

بایگانی

عقل به مثابه حجت

پنجشنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۱:۴۵ ق.ظ


شاید بتوان گفت  مهم ترین نقطه  تماس دین با دنیای روز  در حوزه نظری وحتی در حوزه عملی مبحث جایگاه ،حدود نفوذ ونقش عقل در تشریع قوانین دینی است. انسان  امروز ادعای عقل گرایی دارد و علاقمند است خوب وبد یا مفید ونامفید بودن هر چیز را با عقل خود  درک کند . از  سوی دیگر شریعت ، قوانین خود را مبتنی بر وحی الهی و دریافت شده از آسمان می داند و راز بسیاری از دستورات خود را در حکمت های الهی که در پس پرده غیب است می داند. حکمت  هایی که در حیطه نفوذ عقل حسابگر نیست. از این رو بسیاری از رهبران دینی از سوال پیچ شدن در خصوص چرایی صدور احکام  چندان خوشنود به نظر نمی رسند. آنها ترجیح میدهند مردم بدون پرس وجو وبه صرف اطمینان به وحیانی بودن دستورات وقوانین دینی به آن گردن بنهند واین گونه رفتار را نشانه کمال ایمان می دانند. سخن این رهبران چندان هم بی مایه نیست زیرا با توجه به حکیم بودن خداوند اگر الهی بودن یک قانون ثابت شود  لاجرم حکیمانه بودن آن قانون هم ثابت می شود چه ما به آن حکمت دست بیایبم چه دست نیابیم.

در میانه این کشاکش، گروهی از دین شناسان هستند  که از اقبال عقل محورانه مردم به آموزه های دینی استقبال می نمایند وبا اطمینان از این نکته که نظام تشریع بر تکوین مطابقت دارد معتقدند، هر قانون ونکته ای که در شرع وجود دارد به لحاظ مصلحت وفایده ای است که در جهان خلقت متوجه فاعل آن کار می کند. ودلیلی بر دست نایافتنی بودن آنمصالح در میان نیست. همان گونه که تا بحال پرده از بسیاری از راز های ایات الهیه برداشته شده است در آینده نیز باید منتظر دست یابی بشر به دیگر مصالحی که تاکنون فهمیده نشده است باشیم  

به طور خلاصه منظور از عقل در این جا ، منبع ومرکزی برای آگاهی ها و دانش های انسان ،که از  گفته دیگران یا تجربه حسی  و یا کشف عرفانی بدست نیامده است، می باشد. این تعریف از عقل با عقل حسابگر جزئی متفاوت است . عقل حسابگر جزئی پیوسته در پی کسب سود ونفع مادی برای انسان است وتبعات اخلاقی وآثار قیامتی آن را در نظر نمی گیرد. از همین روست کهبه فرمایش امام صادق(ع) :

"العقل ما عبد به الرحمن واکتسب به الجنان"

عقل نیرویی است که به سبب آن خدای رحمان پرستش می شود و به تبعیت از آن بهشت کسب می شود.

همانند دو منبع دیگر فهم دین (کتاب وسنت) ،در خصوص حجیت عقل نیز می توان طرحبحث کرد اما در این فقط به این نکته بسنده می کنیم که حجیت عقل ذاتی است ونیاز به دلیل ندارد. حجیت هر چیز دیگری (نظیرحجیت کتاب ، سنت، معصومین ، صدق انبیا و...) توسط عقل ثابت می شود.واگر قرار بر اعتماد به امر دیگری غیر از عقل باشد تا بواسطه آن حجیت عقل ثابت شود مادچار دور می شویم ودور  باطل است. به عنوان مثال ما نمی توانیم بر اساس سخن امام کاظم(ع) که فرمود:" عقل حجت باطنی است حجیت عقل را ثابت کنیم. زیرا حجیت شخص امام کاظم توسط ائمه قبلی ثابت می شود حجیت ائمه توسط برخی ایات قران واحادیث  پیامبر(ص) ثابت می شود وحجیت پیامبر به قران وحجیت قران با عقل ثابت می شود وما چیز دیگری نداریم که بر اساس آن  بخواهیم  حجیت  عقل را  ثابت کنیم.

قاعده

تلازم

از جمله نتایج حجیت عقل قاعده تلازم است. فهم این قاعده  متوقف بر چیدن چند مقدمه است که به این ترتیب قابل ذکر ند:

مقدمه 1: خداوند حکیم است ولذا دستوراتش مبتنی بر علت وحکمت است نابراین صدور احکام شرعی دایر مدار مصالح و مفاسد است. یعنی اگر چیزی حرام است حتما مفسده وضرری برای دین ودنیای ما دارد واگر چیزی واجب شد حتما نیاز تعالی وبهبود زندگی دنیایی وآخرتی  ما در گرو آن است .

مقدمه 2 :در صورتى که عقل به مصلحت لازم الاستیفاء و یا مفسده لازم الاحترازی با قطع و یقین( نه با گمان و حدس)* برسد مطمئن هستیم که شریعت نیز موافق با عقل حکم داده است .حال یا حکم مذکور به گوش ما رسیده است ویا صادر نشده اما مطمئن هستیم اگر پیامبر یا امام حضور داشت فتوا به انجام یا ترک آن فعل میداد.از این رو فقیه به اعتبار این اطمینان می توان به عنوان نایب امام در زمان غیبت فتوا به وجوب یا حرمت آن فعل بدهد

مقدمه 3:  برعکس مورد بالا ، اگر عقل در موردی به مناط  وعلت صدور یک حکم دست نیابد, ولى شارع حکم قطعى  صادر کرده باشد ,  با توجه بهاطمینانی که به حکمت الهی داریم ،عقل حکم مى کند که قطعاً در این جا مصلحتى در کار بوده است. ممکن است عقل در آینده ای نزدیک با تحقیقات خود به حکمت ومصلحت آن پی ببرد وشاید هم نبرد در هر حال ، عقل به اعتماد بر شارع به آن حکم تمکین می کند وتعبدا خود را ملزم به عمل بدان می داند.

نتیجه: این رابطه دوسویه مارا به قاعده یاد شده رهنمون می سازد که عبارت است از قاعده تلازم :

"کل ما حکم به العقل حکم به الشرع وکل ما حکم به الشرع حکم به العقل"

نکته : در فقه شیعه رابطه فوق زمانین جریان دارد که عقل با یقین به مصلحت یا مفسده چیزی پی ببرد از این رو احتمال وگمان  وشاید  ودلایلی همچون "  خیلی ها می گویند " ، این به نفع ماست  ،  این با زندگی ما بیشتر جوره که در فقه اهل سنت تحت عنوان "استحسان"  و"محاسن مرسله" شناخته می شوند ویا عباراتی همچون  " این شبیه فلان چیزه پس حکمش هم باید مثل اون باشه "   که در فقه آنان با عنوان "قیاس"  شناخته می شود از نظر فقه شیعه معتبر نیست .

توان عقل

عقل خالص وبدون آسیب (آسیب هایی نظیر خشم ،شهوت ،جو زدگی، تعصب،منفعت طلبی، عجله  و... که  تشخیص صحیح می شوند ودر درسهای نخستین ترم بدان اشارت رفت) در حوزه نظری وعملی  توانایی هایی دارد که برخی از آنها  عبارتند از :

1-   کشف احکام دین با مطالعه وتحقیق بر منابع (کتاب ،سنت)

2-   تشخیص اصول وریشه اخلاق (بدیها  وخوبیها) مثل بدی ظلم و خوبی عدالت.

این مسئله تحت عنوان حسن وقبح عقلی از جمله مبانی فکری مکتب شیعه محسوب می شود که آثار مفراوانی در مباحث کلامی وفقهی واخلاقی دارد. به نظر شیعه،  اصل خوبی وبدی ذاتی است وتوسط عقل انسان قابل فهم است .این در حالی است که بسیاری از متفکران اهل سنت معتقدند  خوبی وبدی افعال واشیاء  توسط عقل فهمیده نمی شود بلکه باید توسط دین تبیین شود.

نقد: اگر حسن وقبح افعال واشیاء ،بعد از گفتن شرع تعیین شود وافعال ذاتا حکمی نداشته باشند هیچ دلیلی برای اعتماد به شرع نخواهیم داشت زیرا مثلا اگر دروغ ذاتا  بد نباشد دلیلی بر راستگویی خدا وپیامبرش نداریم .بنابراین فرستاده شدن پیامبران  دروغین وحتی مسلح کردن آنها   به معجزه از سوی خداوند ممکن خواهد بود زیرا دلیلی نداریم که معتقد باشیم خدا فریبکار نیست. علاوه بر این اولین  ، درمواجهه انسان ها با  پیامبران الهی ، پس از این که به وسیله معجزه وعوامل دیگر به الهی بودن دعوت ایشان اطمنیان یافت، هیچ دلیلی نداریم که پذیرش سخن آنها کار درستی است زیرا درست وخطا بودن بعد از ایمان آوردن به ایشان وشنیدن سخن آنان امکان پذیر خواهد بود وقبل از آن (بنا به دیدگاه اهل سنت ) پذیرش وایمان به پیامبر حسن ذاتی  ندارد. اگر چنین باشد هیچ دینی رایج نخواهد شد زیرا ایمان آوردن به پیامبر بعد از دستور پیامبر به خوب بودن ایمان است ودستور پیامبر در مورد  کسانی موثر است که به وی ایمان داشته باشند در حالی که (در فرض مسئله ما ) هنوز کسی مومن نشده است.   

  • حسین رهنمائی

حجت

قاعده تلازم

نقل

عقل

حجیت

شریعت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی