ای ناب ترین بسیجی پیر خمین
شهید محسن آزاد
جوان شجاعی از نسل محبین خمینی که از 16 سالگی لباس رزم بر تن کرد ودر جبهه های جنوب وغرب کشور به دفاع از کیان اسلام ومیهن خویش پرداخت. در سال 65 به دلیل قابلیت هایی که داشت مورد توجه فرماندهان خود قرار گرفت و به عنوان معاون گردان امام حسین از لشکر 14 امام حسین منصوب شد. در عملیات کربلای 5 به دلیل مجروحیت فرمانده گردان،از سوی حاج حسین خرازی به عنوان فرمانده گردان منصوب شد.
هنگامی که آتش جنگ در شلمچه شعله می کشید یاران خود را دید که در محاصره دشمن گرفتار شدند. به آنان اخطار داد که : "اگر یک قدم عقب نشینی کنید به امام خیانت کردید"
او ویارانش تا آخرین نفس پایداری کردند و در آخرین لحظات پس از آنکه دستش قطع شده بود همچنان فرماندهی نیروهایش را برعهده داشت تا آنکه ترکش خمپاره دشمن نفسش را برید.
جسد پاک او ویارانش تا چند هفته در میانه میدان نبرد باقی ماند تا سندی بر رشادت سربازان خمینی باشد.تا سرانجام در ادامه عملیات کربلای 5 وبا پیگیری شهید خرازی به عقب منتقل شد.هنوز چند ساعتی از بازگرداندن اجساد شهدا نگذشته بود که خمپاره ای دیگر سردار نبرد شلمچه ،حاج حسین خرازی را نیز بر زمین نشانید.وچند روز بعد مردم اصفهان بدن مطهر این دو شهید وچندین نفر از دیگر یاوران خمینی را بر روی دوش خود تشییع نمودند.
قبر شهید محسن آزاد و نیروهای وفادارش وجمعی دیگر از شهیدان کربلای 5، چونان حلقه ای گرد پیکر فرمانده رشید لشکر 14 امام حسین در گلستان شهدای اصفهان زیارتگاه عاشقان خداست.
روحش شاد.
به یاد شهید محسن آزاد
ای پاکترین معانی ای واژه خوب
وی غرق بخون شهید در دشت جنوب
ای روح بلند وی شراره عشق خدا
جسمت به شلمچه آیت نور هدی
ای پاک نژاد وی سلاله نادر حق
از خصم برفت زهیبتت نظم ونسق
ای ناب ترین بسیجی پیر خمین
فرمانده پرتلاش گردان حسین
با دست بریده ات زمن دست بگیر
اندر عوضش هر آنچه ام هست بگیر
ای گریه کن روضه ی شب های علی
وی درد کش مصیبت دخت نبی
اشک شب تو به سجده در یاد من است
آن قصه پر غصه همیشه همزاد من است
اکنون تو بگو به من تو ای مرد نبرد
مارا چه شده که گشته ایم خسته وسرد
آن هیمنه محبت و عشق و غرور
اکنون چه شده کجاست پندار سرور
عدلی که به عشق آن سخت شدیم
از گم شدنش بسی بد بخت شدیم
کو آن همه معنویت وعشق ودعا
کو آن همه عزت از دم ذکر خدا
کو باکری وهمت وکو چمران ها
کو باقری و هاشمی و دوران ها
کو آن همه معنویت و مهر وصفا
کو همدلی مردمی با دولتها
کو آن همه احترام اغنیا بر فقرا
کو همت مردمان به یاد شهدا
کو حرف علی امام دوران ها
گرفقر بیاید برود ایمان ها
گفتا برود به حق من قعر جحیم
هر کس بکند جفایی در حق یتیم
کو آن سخن طلایی دوران ساز
فقر است کنار کاخ قارون ساز
از یاد برفته آن وصیت ناب علی
این شهر نداردش دگر همی تاب علی
ای زمزمه خوان حق به آئین کمیل
وی روح تو در سما کنار افلاک سهیل
دستی به دعا ببر به بالای سما
از حق بطلب ظهور مولای مرا
شافع بشو ای دست بداده در راه خدا
دستی تو بکش به مرحمت بر سرما
یادت که نرفته ای یار قشنگ
قولی که بدادی ام تو در حینه جنگ
گفتی نروم بدون تو سوی بهشت
پس نیک نگه بدار آن خوی وسرشت
یارب تو بحق خون پاک شهدا
ملحق بنما مرا به جمع سعدا