براهین اثبات وجود خدا-برهان نظم
در کتاب های کلامی وفلسفی ادله وبراهین متعددی برای اثبات وجودخدا اقامه شده است. برخی از این براهین عبارتند از :برهان حرکت ،برهان حدوث،برهان امکان ووجوب،برهان علیت،برهان اتقان صنع ،برهان صدیقین ،برهان آنسلم و....هریک از براهین یاد شده از زاویه مختص به خود به مسئله اثبات وجود باری پرداخته اند.این براهین علیرغم استدلالات محکم ومقدمات متقنی که دارند خالی از اشکال نیستند واحتمالاً همین نقاط ضعف باعث ارائه برهان های بعدی توسط دانشمندان متاخر گشته است.در این جا به بررسی برهان نظم و در بخش بعدی به بررسی "برهان امکان ووجوب" می پردازیم
برهان نظم
برهان نظم ساده ترین ،در دسترس ترین وقابل فهم ترین برهان اثبات وجود خداست. فهم آن نیاز به آشنایی با اصطلاحات فلسفی ندارد. بیان این برهان در قالب زیر میسر است:
مقدمه 1: جهان یک مجموعه منظم است
مقدمه 2: هر مجموعه منطمی ناظمی دارد
نتیجه: جهان ناظمی دارد
سادگی و در دسترس بودن برهان نظم باعث نشد تا برآن اشکالی مطرح نگردد. مشهورترین اشکالات به این برهان از سوی دیوید هیوم بیان شد. خلاصه ایرادات وی از این قرار است :
برهان نظم دارای شرایط یک برهان تجربی نیست . برهان تجربی از بررسی چند مورد وتعمیم حالات مشابهشان انتزاع می شود . نظیر این که از دیدن اشیائ منظمی چون کشتی ،اتومبیل،ساعت وعلم به اینکه همه آنها ناظمی داشته اند با دیدن شیء منظم دیگری همچون موتورسیکلت به وجود ناظمی برای آن حکم کنیم. لکن در باره کل جهان ما چنین حکمی نمیتوانیم داشته باشیم زیرا قبلا جهان دیگری را مشاهده نکردیم که از ناظم داشتن آن پی به ناظم داشتن این جهان ببریم
پاسخ کوتاه : برهان نظم فقط یکی از مقدماتش از تجربه ومشاهده اخذ می شود . مقدمه دوم آن عقلی است یعنی عقل ما مستقلا (بدون نیاز به تجربه) وبا الهام از قانون علیت آن بدست آورده است .بنابراین نیازی به تجربه جهان یا جهان های مشابه نیست.
2- چه مانعی داردکه نظام موجود در جهان طبیعت ، از نظم ذاتی و درونی باشد. یعنی عالم خودکفا باشد وبا تاثیر وتاثر اشیاء واجزای درونی اش دارای نظم وهماهنگی شده باشد .به عبارت دیگر از کجا که نظم هستی ناشی از یک عامل درونی ونه عامل خارجی (خدا) باشد.
چگونه ممکن است انبوه عظیمی از مولکولها آن هم در اثر انفجار چنین نظم شگرفی را بوجود آورند و به کدام دلیل عقلی می توان گفت انفجار بزرگ باعث نظم شده است. نظم موجود در اشیاء عالم نه فقط چینش آنهاست بلکه همراه با نوعی پیش بینی وآینده نگری وهدفمندی است.حتی اگر باورکنیم که هاهنگی اولیه بین اجزای عالم ناشی از اتفاق باشد تدبیری که در اشیاء آن برای حوادث بعدی آنها وجود دارد را نمی توانیم ناشی از اتفاق بدانیم. چگونه جنینی که داخل شکم مادر است به ابزاری (مثلا رحم ) مجهز می شود که سال ها بعد از تولد بدان نیاز پیدا میکند. آیا می توان پذیرفت که طبیعت وماده فاقد شعور و هوشمندی است ابزار مذکور را قرار داده باشد وهیچگونه فکری در ورای این اتفاق نبوده است ؟؟!!
از کسانی که تکامل ویا جهش ژنتیکی را عامل پیدایش اعضای منظم موجودات زنده می دانند باید پرسید به عنوان مثال چگونه انسان قبل از اینکه چشم داشته باشد فهمید که بیرون از وجودش چیزی به نام رنگ ونور وجود دارد که درک آن نیاز به عدسی وعنبیه وقرنیه وشبکیه وعصب دارد ؟ آیا حتی اگر یک ملیون سال از عمر یک موجود کور گذشته باشد ممکن است که بتواند به این قابلیتی وتوانایی درک نور و رنگ را آن هم به این شکل پیچیده ای که در چشم وجود دارد بدون هیچگونه هوشمندی ایجاد کرده باشد؟؟؟ آیا میتوان باور کرد که مثلاً انسان در یکی از دوران تکاملش بدون اینکه شعور وفهمی درکار باشد برای دفع سموم ومواد زاید بدنش روده ودستگاه دفع را ایجاد کرد؟ تاقبل از آن آیا سموم ومواد زاید بدن او دفع نمی شد؟
فرضیه داروین ومشابهات آن بدون قبول وجود یک عنصر هوشمند وعاقل که فرایند تکامل ویا جهش ژنتیکی را مدیریت کرده باشد قابل قبول نیست.قضاوت نسبت به نکات بالا را برعهده خواننده محترم می گذارم .
اشکال دیگر : منظم بودن عالم لزوما هوشمندی ذاتی خدا را ثابت نمی کند بعید نیست خدا در طول ملیاردها سال وخلق جهان های متعدد کم کم به توانایی ایجاد عالم با این حد از نظم وهماهنگی رسیده باشد.
پاسخ مختصر: گوینده سخنان بالا در واقع فقط می خواهد علم مطلق خداوند را زیر سوال ببرد نه اصل وجود خدا (ناظم ) را. در واقع وی اصل خالقیت وناظمیت خدا را قبول دارد لکن آن را حاصل تجربه می داند. به تعبیر دقیق تر وی منکر علم مطلق وازلی خداست نه خود خدا. این در حالی است که اصولاً برهان نظم رسالتی جز اثبات وجود ناظم برای هستی بر دوش خود ندارد. اما اینکه حد ومیزان علم خدا چه قدر است . واین که آیا علم الهی مطلق است یا محدود باید در جای دیگری غیر از برهان نظم مورد گفتگو واثبات واقع شود. شهید مطهری در این باره می نویسد:
" ارزش برهان نظم تنها در این حدّ است که ما را تا مرز ما وراء الطّبیعه سوق مىدهد. این برهان همین قدر ثابت مىکند که طبیعت ماورایى دارد و مسخّر آن ما وراء است و آن ما وراء، مستشعر به ذات و مستشعر به افعال خود است. امّا اینکه آن ما وراء واجب است یا ممکن، حادث است یا قدیم، واحد است یا کثیر، محدود است یا نامحدود، علم و قدرتش متناهى است یا نامتناهى، از حدود این برهان خارج است. اینها مسائلى است که تنها و تنها بر عهده فلسفه الهى است و فلسفه الهى با براهین دیگرى اینها را اثبات مىکند".[1]
در خصوص برهان نظم اشکالات دیگری هم مطرح است اما از آنجا که بنای این قلم بر خلاصه گویی است علاقه مندان به اشکالات دیگر وپاسخ های آن ها را به مطالعه کتاب های مربوطه نظیر کتاب توحید اثر شهید مرتضی مطهری دعوت می نمایم.