درس وبحث

محلی برای ارائه تحقیقات ،مقالات ،نکته های پراکنده ونیز ارتباط با دانشجویانم

درس وبحث

محلی برای ارائه تحقیقات ،مقالات ،نکته های پراکنده ونیز ارتباط با دانشجویانم

بایگانی

برهان علیت و نظریه کوانتوم

دوشنبه, ۱۳ مهر ۱۳۹۴، ۱۱:۳۵ ب.ظ


تاریخ فلسفه وعلم ،همواره شاهد  تعامل طولانی فیلسوف با فیزیکدان و منجم بوده است. فهمی که از طریق نجوم (علم بشر به موجودات آسمانها) و فیزیک (دانش بشر به موجودات زمینی) نصیب بشر می شد، بهانه ای می شد برای فیلسوف تا تفسیر خود از هستی را ترمیم کند. از دیگر سوی دیدگاه های  هستی شناسانه فلسفی ،  جهت گلی فعالیت دانشمندان فیزیک  ونجوم را مشخص می کرد.وگاه موضوعات جدیدی که در حوزه علم کشف میشد شبهاتی را فراروی فیلسوف می گذاشت که آراء قبلی وی را به چالش میکشاند ، همین چالش باعث ترمیم آراء فیلسوف م زایش آراء فلسفی جدید م یشد . بدین تریب ،این دو دائما در حال تعامل بوده اند.


در  قرون اخیر ، خصوصا در دوره معاصر ،برخی یافته های علم تجربی در شاخه فیزیک، نجوم، جنین شناسی ،نورولوژی و....بخش های مختلف فلسفه اعم از الهیات، نظریات خلقت، نفس شناسی،رابطه بدن با نفس و...را به چالش کشانده است. از جمله چالش های مهمی که دانش فیزیک فراروی فلسفه قرار داد ، نظریه فیزیک کوانتوم بوده است که باعث شد یکی از مهم ترین اصول فلسفی به چالش کشیده شود.

مکانیک کوانتوم، شاخه ای از فیزیک نظری است که در مقیاس اتمی و زیر اتمی به جای مکانیک نیوتنی ، توصیف گر جهان میکروسکوپی و چگونگی ذرات بر اساس حساب احتمالات است. این معرفت، توسط اروین شرودینگر و پل دیراک و ماکس پلانک و نیلز بور و ورنر هایزنبرگ و دیگران تأسیس شد.
فیزیک کوانتوم، الکترون را ذراتی همچون منظومه شمسی به دور هسته توصیف نمی کند و مدل منظومه ایی الکترون ها را نمی پذیرد و نظریه دوگانگی موج- ذره، را مطرح می کند. ذره در نقطه ای از فضا متمرکز و موج در گستره ایی از آن پخش می شود. الکترون در فیزیک کوانتوم، هم به صورت ذره و هم به صورت موج توصیف می شود.. موج و ذره بودن الکترون ها و کوانتوم ها، به ناظر بستگی دارد. الکترون های اتم با نبود ناظر، محدوده مشخصی نخواهند داشت و به موج تبدیل می شوند. فیزیک کوانتوم میان ابژه و سوژه جدایی نمی افکند  

برتراند راسل در این باره می گوید «حاصل اصل عدم تعین این است که در آن واحد ، هم موقعیت مکانی و هم سرعت یک ذره را به دقت نمی توان تعیین کرد. چون در سنجش هر کدام از آنها، وجود مقداری اشتباه غیر قابل احتراز است به طوری که حاصل ضرب این دو اشتباه همیشه مقدار ثابتی است. یعنی هر قدر که در تبیین یکی از آنها بیشتر دقت شود به همان اندازه از دقت دیگری کاسته خواهد شد"[1]

آیا وجود بی نظمی ها و آشفتگی ها در جهان اتم و زیر اتم که فیزیک کوانتوم- البته به ادعای برخی- مطرح می کند و فرو ریختن تلقی رایج از نظم در طبیعت و اصل عدم موجبیت و عدم تعین در فیزیک کوانتوم، به معنی  فقدان طرح و برنامه کلان در جهان میکروسکوپی نخواهد بود؟

جالب این که فیزیک کلاسیک با جزم گرایی و ادعای قدرت پیش بینی درصدد نفی تدبیر و ربوبیت الهی بود و فیزیک کوانتوم (البته با تفسیر عده ایی) با نفی علیت و عدم تعیین، می خواهد نظم جهان و وجود خدا را نفی کند.

جای آن دارد که  پرسیده شود ، این عدم قطعیت، به معنی  نبود  قوانین دقیق در جهان اتم است یا خبر از عدم دسترسی و اطمینان بشر  نسبت به حوادث جاری در حوزه زیر اتمی دارد؟ آیا پیدا نکردن رابطه ویا عدم توانایی در تعیین مکان یک ذره به معنی نبود رابطه علیت در آن است ؟  به عبارت دیگر  عدم قطعیت، ذاتاً عینی است یا ذهنی؟

 فیزیک دانان و فیلسوفان به  این پرسش ها، پاسخ های متفاوتی داده اند:

1.      عدم قطعیت، مربوط به جهل فعلی بشری است،

2.      عدم قطعیت منسوب به محدودیت های درونی تجربی یا مفهومی در حوزه اتم است، خود اتم همیشه برای بشر دسترس ناپذیر است.

3.      عدم قطعیت به عدم تعیّن در خود طبیعت، منتسب است،

 نظر اول که متعلق به اینشتین و ماکس پلانک و دیوید بوم است، از نظر معرفت شناسی، اصالت واقعی است. نظر دوم که به نیلز ، بور تعلق دارد، پوزیتیویستی و لاادری گرایانه است. چه ما هرگز نمی توانیم بدانیم اتم در فاصله ی بین مشاهدات چه رفتاری در پیش می گیرد.. این دو نظر به خوبی نشان می دهد که تعارضی میان برهان نظم یا سایر براهین اثبات وجود خدا با فیزیک کوانتوم نیست و اگر نقصی است در توانایی موقتی یا دائمی ادراکی بشر است.

مشکل اصلی وقتی ظاهر می شود که تفسیر سوم که از سوی هایزنبرگ مطرح است ، پذیرفته شود. آیا عدم قطعیت در محیط کوانتوم می تواند نقضی  بر برهان نظم وبرهان  علیت در  اثبات وجود خدا باشد ؟ آیا میتوان این نظریه را نمونه ای از تعارض علم ودین تلقی نمود ؟

جهت بهتر نتیجه گیری بهتر چند نکته  که محصول مطاله برخی از نوشته جات در این زمینه است را به مخاطب محترم تقدیم می کنم و با توجه به اینکه در این موضوع مطالعات تخصصی ندارم ،صمیمانه از اشکالات وایراداتی که بر متن وارد شوم استقبال می کنم .

لازم است یادآورشویم که  تفسیر هایزنبرگ، تنها یکی از چند تفسیری است که از نظریه کوانتوم ارائه شده است و لزوما حرف آخر دنیای علم محسوب نمی شود. بسیار امر محتملی است که دانشمد دیگری حرف وی را تکمیل یا رد نماید.

   فیزیک کوانتوم مبتنی بر حساب احتمالات است و منطق احتمالات، بی شک مبتنی بر اصل علیت است؛ زیرا امکان و احتمال و بالقوگی از توابع موجی لحظات پیشین است و نفی علیت، مستلزم نفی فیزیک کوانتوم خواهد شد. بنابراین نفی علیت لاجرم نفی خود نظریه کوانتوم خواهد بود.

ثالثاً، به فرض که این نظریه درست باشد، عدم وجود قانون علیت در فضای زیر اتم ، لزوما به معنی نبود این قانون در فضای بالای اتم نیست کما اینکه هیچیک از نظریه پردازان کوانتوم منکر وجود علیت در فضای بالا اتمی نیست. آیا  پایداری جهان فرااتمی که زیر پایه آن جهان فرو اتمی (کوانتوم) است خود یک عجزه بزرگ خلقت نخواهد بود ؟ آیا همین مساله احتمال  دخالت نیروی الهی در هستی را تقویت نمی کند؟ چرا برخی طرفداران فیزیک کوانتوم، به جای اینکه از عدم تعیّن های کوانتومی، مهار طبیعت، به مدد مشیت و اختیار الهی را استنباط کنند، بی نظمی در جهان طبیعت را نتیجه گرفته اند.[2]

رابعاً: اصلاً باید پرسید آیا دانش فیزیک می تواند درباره  یک موضوع فلسفی اظهار نظر بکند؟ دانش  تجربی میتواند فقط یافته های خود را گزارش کند . حد این علم امور تجربی است و قانون علیت، امری مادی نیست تا توسط دانش فیزیک مورد تحلیل وانکار قرار گیرد. مرز فهم واظهار نظر دانش تجربی ، امور تجربی است. تمام اشیاء واتفاقات عالم فیزیک (قدر ممتیقن آن در حوزه فرااتم ) از مصادیق قانون  علیت هستند اما خود قانون علیت وجود فیزیکی خارجی ندارد بلکه یک فهم فلسفی از عالم است. بنابراین علم باید اجازه دهد تا فلسفه خود نسبت به قوانین خود اظهار نظر نماید.همانگونه که فیلسوفان حق اظهار نظر در فرمولهای  علم شیمی یا داروشناسی ندارند. شهید مطهری می نویسد:

استاد مطهری سپس می فرماید :" قانون علیت با شعب و متفرعاتى که دارد از قبیل قانون ضرورت علّى و معلولى و قانون سنخیت و بطلان دور و تسلسل و غیره، از قوانین فلسفى خالص است و فقط با اصول فلسفى مى‌توان در مقام نفى یا اثبات آن برآمد و علوم نه مى‌توانند این قوانین را رد کنند و نه اثبات و نه مى‌توانند از آنها بى‌نیاز باشند و تنها کارى که فیزیک یا علم دیگر مى‌تواند بکند این است که این قانون را با متفرعات وى به صورت اصول موضوعه بپذیرد و تا هر جا که مى‌تواند از آن استفاده کند و هر جا که نمى‌تواند، درباره آن سکوت اختیار کند.[3]

خامساً، انکار علیت هم فقط با استفاده از علیت باید باشد. شرودینگر ، هایزنبرگ و هر دانشمند دیگری ، آراء خود را بر اساس تجربیات ومشاهداتی بنیان نهاده اند. یعنی هایزنبرگ می گوید با توجه به این شواهد من نتیجه میگیرم که علیت نیست.اکنون باید به وی گفت ، نفس همین سخن تو استفاده از قانون علیت است، یعنی مشاهدات ویا مقدمات استدلال، در ذهن تو،  باعث حصول نتیجه شدند . بنابراین حتی برای رد قانون علیت باید از قانون علیت استفاده کرد. معنای این سخن آن است که قانون علیت  ردناشدنی است.




[1] - راسل، برتراند، جهان بینی علمی ، ص 104

[2] - خسروپناه؛  کلام نوین اسلامی،

[3] -شهید مطهری ، مجموعه آثار ،‌ج 6 ، ص 683

نظرات  (۱)

  • مهران ملکی
  • استاد من این متن رو خوندم در موردش یه ایمیل هم بهتون زدم.رسید بهتون؟
    پاسخ:
    آقای ملکی
    پاسخ ایمیل شما را در قالب یک پست دروبلاگ گذاشتم.
    موفق باشید

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی