فیلم «دوپاپ»، تبلیغ مدرن مسیحیت
فیلم The Two Popes
پس از مرگ پاپ ژان پل دوم، واتیکان برای انتخاب پاپ جدید رای گیری می کند. جایی که کاردینال “برگولیو”، وارد رقابت با کاردینال “رایتزینگر” میشود. اما بعد از پیروزی «رایتزینگر» که اندیشه هایی بسیار رادیکال دارد، مشکلاتی در واتیکان پدیدار میشود، که انتخابی سخت را پیش روی او قرار میدهد. همزمان با آن، کاردینال «برگولیو» نیز دچار تغییراتی در دیدگاه های خود نسبت به وظایف کلیسایی خود می شود و هر دو در درون خود به صرافت استعفا می افتند. این اتفاق خمیر مایه فیلم دوپاپ شده است. در یک طرف سنتیگرایی تعصبی پاپ بندیکت باعثِ انزوا و ناتوانی او در مدیریت جهان مسیحی ( به زعم خود او) او شده است تا جایی که در اندیشه استعفا از مقام پاپی افتاده است و از طرف دیگر «برگولیو» که اهل تعاملِ مستقیم با مردم است و از همان ابتدای فیلم با باغبانِ ویلای پاپ بندیکت گرم میگیرد، در کافه فوتبال تماشا میکند، به رستوران می رود، تانگو میرقصد و ملودی آهنگهای پاپ را زیر لب سوت میزند و با حضور میان مردم فقیر سعی بر معرفی چهره مثبتی از روحانیت مسیحی داشته است اما با این حال چون احساس میکند در زمان جوانی به خوبی از اعضاء کلیسای خود در برابر حکومت دیکتاتوری نظامی آرژانتین دفاع نکرده است احساس عذاب وجدان دارد و در پی گرفتن تائیدیه پاپ همراه با خود متن استعفا نامه ای را به حضور پاپ در رم آورده است.
دو بازیگر که از معروف ترین چهره های سینمائی به شمار می ایند، نیمهی اولِ فیلم را به بحثهای کلامی ، طعنهها و حاضرجوابیها ی دو طرفانه می گذرانند اما در نیمه دوم فیلم به تدریج به درکِ متقابل و اشتراکاتِ جالبی با یکدیگر میرسند. افشای گذشتهی دو کاردینال که البته شخصیتِ آنها به سبب همان گذشته به شکل فعلی در آمده است آنها را به یکدیگر نزدیک تر می کند و اندک اندک تفاهم بیشتری با یکدیگر می یابند . تا جایی که پاپ علاقه مند می شود تا سنت مذهبی «اعتراف» را نزد کاردینال «برگولیو» انجام دهد. و این اوج داستان فیلم «دوپاپ» است.
کاردینال «برگولیو» ناامید از قبول استعفا به کشور خود باز می گردد و یکسال بعد خبر استعفای پاپ رسانه های جهان را متوجه جهان مسیحی میکند. و در مراسم انتخابات پاپ " conclave " که با حضور اسقفهای سراسر جهان انجام میشود، کاردینال برگولیو به مقام پاپی انتخاب می شود. صحنه های انتهایی فیلم مستنداتی از دیدار پاپ قبلی با پاپ جدید را نشان میدهد که سرشار از لحظات صمیمی این دو رقیب قدیمی را به تصویر می کشاند.
در طولِ فیلم پاپ بندیکت یک گامشمارِ مچی به دست دارد که به محض اینکه برای مدت زمانِ زیادی در یک نقطه ساکن میشود، با صدای رُباتیک او را به حرکت کردن وا می دارد. که استعاره ای است از ضرورتِ پویایی و لزوم پذیرفتنِ تغییر در دنیای صنعتی جدید. جالب آنجاست که گامشمارِ پاپ بندیکت در شبِ همان روزی که با برگولیو گفتوگو می کند به او به خاطر تکمیلِ ۱۰ هزار قدم روزانهاش تبریک میگوید؛ که استعارهی دیگری است از اینکه شخصیت کاردینال برگولیو در تکامل پاپ قبلی چقدر موثر بوده است. پاپ بندیکت خود اعتراف میکند که پس از مدتها، در دو روز اخیر که با برگولیو هم صحبت شده است صدای خدا را در درون خود می شنود. به نظر من این عرض ارادتی است که سازنده فیلم به پاپ جدید می کند. در پایانِ فیلم، این گامشمار به برگولیو میرسد و اینبار صدای رُباتیکِ آن را در حال تشویق کردنِ برگولیو برای ادامه دادن به حرکت کردن میشنویم؛ استعارهی دیگری از اینکه حتی برگولیو هم بهعنوانِ طرفدارِ تغییر باید حواسش باشد که به سکون عادت نکند.
فیلم «دو پاپ»، فارغ از جذابیتهای فنی که برای ناقدان هنری و آشنا به صنعت فیلم دارد برای فردی مثل من که بیشتر به جنبه های کلامی و اعتقادی و دین شناسانه علاقه مند است نیز نکات جالب توجهی دارد. برخلاف فیلم دو پاپ، سال گذشته شاهد تولید فیلم مجمع کاردینالها ( conclave ) بودیم که بر رقابتها، حسادتها، تردیدهای اعتقادی کاردینالها، دنیا طلبی ، ریاکاری و حتی توطئه های پشت صحنه آنها بر علیه هم برای رسیدن به مقام رهبری دنیای مسیحیت تاکید دارد. با همه اینها، فیلم مجمع کاردینالها نیز نهایتا دنیای مسیحی با امداد روح القدس شاهد نشستن انسانی شایسته، فداکار و البته دارای نقیصه وایراد ( مشکل دو جنسی بودن) بر جایگاه پاپی هستیم. و از این جهت هر دوفیلم در نهایت حوادث داستان را به نفع کلیسا ختم میکنند و سعی بر حفظ امید مسیحیان جهان به دستگاه رهبری کلیسا دارند. و به نظر من جنبه پنهان تبلیغی فیلم برای دستگاه ریاست دنیای مسیحی غالبا در نظر گرفته نمی شود حال آنکه روش تبلیغ غیر مستقیم از موثرتین و پایدار ترین روشهای تبلیغی است.
نکته دیگری که به ذهن من می رسد این است که چنین نگاهی به دستگاه روحانیت در جهان اسلام جایی ندارد. ما مسلمانان و به ویژه شیعیان؛ از دیرباز تاریخ روحانیت را به گونه ای اموختیم که در ان هیچ اشکالی متوجه رهبران و بزرگان حوزوی نمی توانیم بیابیم. نه به دلیل معصوم بودن علما ( که هیچکس چنین شانی برای ایشان قائل نیست) بلکه به دلیل نحوه برخورد توجیه گرانه و نگاه غیر ناقدانه ما با سیره ایشان است تا جایی که هنگام قضاوت در مورد اختلافات ایشان که گاه بسیار هم جدی بوده است؛ هیچگاه اجازه قضاوت بد به خودمان نمیدهیم و همواره ماجرا را به گونه ای نقل میکنیم که بر شخصیت روحانی مورد نظر خدشه ای وارد نشود. در واقع قداست علم به عالم هم سرایت کرده است. این نکته ای است که سالها پیش شهید مطهری و پس از او برخی از اندیشمندان معاصر بر آن دست گذاشته اند.
- ۰۳/۰۹/۳۰