درس وبحث

محلی برای ارائه تحقیقات ،مقالات ،نکته های پراکنده ونیز ارتباط با دانشجویانم

درس وبحث

محلی برای ارائه تحقیقات ،مقالات ،نکته های پراکنده ونیز ارتباط با دانشجویانم

بایگانی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فیلم فلسفی» ثبت شده است

 

 

اخیراً  مینی سریال جذابی از کره جنوبی  با عنوان « بازی مرکب» ( Squid Game) که توسط «دونگ هیوک»  نوشته و کارگردانی شده است توانسته است نظر مخاطبان را در کشورهای مختلف به خود جلب نموده و ملیون ها نفر بیننده را در  کشورهای مختلف به پای نمایشگرها بنشاند.

خلاصه داستان:

گروهی متشکل از ۴۵۶ نفر با تجربیات متفاوت به دلیل تنگناهایی که در زندگی دارند حاضر به شرکت در مسابقه ای  مرگبار می شوند که اگرچه مراحل آن به صورت بازی های بچگانه است اما به شدت جدی و با خشونت اجرا  می شود. کوچکترین اشتباه هر شرکت کننده در ه رمحله منجر به حذف و مرگ او می شود. جایزه برنده  مسابقه مبلغ  ۴۵٫۶ میلیارد وون (۳۸٫۷ میلیون دلار) است و رقم درشت این جایزه  افراد را وامی دارد که علیرغم مرگبار بودن مسابقه و امکان ترک آن همچنان به مسابقه ادامه دهند و  از ترک آن صرفنظر کنند.

این  داستان کنایه و حکایتی از جامعهٔ سرمایه‌داری مدرن است که تمایل به رفاه بالاتر  و پرکردن جیب چشم و گوش انسان ها  آن چنان را پر کرده که  برای پیروزی  حتی حاضر به حذف نزدیکترین افراد  به خود نظیر دوست، همسایه و حتی همسر خود می شوند. این همان ظلم فاحشی است که انسان ها برای گذران زندگی خود جاضر به انجام آن هستند و با  کلاهبرداری و سوء استفاده استثمارگرایانه انسان های دیگر را به خاک سیاه مینشانند تا خود در کاخ زندگی مرفه را تجربه کنند. در واقع  این  بازتابی از  بی‌عدالتی اجتماعی در جوامع سرمایه‌داری معاصر است که با نقاب برابری و دموکراسی سعی در توجیه  خود و ظاهر الصلاح نمایاندن خود دارد.

 در ظاهر  ورود به این مسابقه به انتخاب بازی کنندگان (آزادی) و ادامه آن بسته به رای اکثریت (دموکراسی) است اما در ورای این آزادی و دموکراسی یک جبر سخت  و دیکتاتوری شدید که تا  عمق ذهن شرکت کنندگان نفوذ کرده و در تلاش برای مدیریت ذهن آنها است  نهفته است. زنگی واقعی شرکت کنندگان به قدری سخت است که آنها  می دانند که خروج از بازی بهتر از مرگ در حین بازی نیست زیرا در هر دو صورت بازنده اند.لذا چاره ای جز انتخاب بازی و شرکت در آن  ندارند واین جبری است که سیستم سرمایه داری در قالب آزادی و دموکراسی برای بشریت به ارمغان آورده  است.

 شرکت کنندگان  از اصناف مختلف از قبیل  معتاد به قمار، سرمایه‌گذار ورشکسته ، فراری از کرهٔ شمالی، لات  چاقو کش، زن بدکار ، پزشک بدهکار ، کارگر مهاجر و حتی کشیش  تشکیل می شده اند. گویی نویسنده می خواهد شمول سرنوشت شوم همه اصناف  انسان در جوامع سرمایه داری مدرن را به تصویر بکشاند.

تمام بازی خونباری که شرکت کنندگان در حال گذران آنند توسط عده ای از ثروتمندان که سرمایه این بازی را تامین کرده اند در حال تماشا شدن است و حتی یکی از آنها که ظاهراً رئیس اصلی است برای لذت بیشتر شخصاً در مسابقه به عنوان  یک پیرمرد بی پناه که از بیماری آلزایمر رنج می برد  شرکت کرده است. تماشاگران انسان ها را همانند خروس های جنگی به جان هم می اندازند و از درگیری، رقابت و  کشته شدن آنها لذت می برند و همانند اسب های مسابقه درباره برد وباخت آنها شرط بندی میکنند.

 

کشته شدن دهها نفر در اولین مرحله بازی  به همه می فهماند که این بازی به شدت جدی است و کوچکترین اشتباهی منجر به مرگ و حذف از مسابقه و محرومیت از جایزه بزرگ آن می شود.  سختی بازی باعث می شود تا افراد اندک اندک مایل به  تشکیل گروه  و کمک به یکدیگر برای پیروزی بشوند  اما در اثنای کار متوجه می شوند که با کشته شدن هر فرد جایزه او به مبلغ اصلی افزوده می شود بدین ترتیب از بین رفتن دیگران تبدیل به یک امر مطلوب برای یقیه می شود . کم کم صمیمت ها  جای خود را به کینه و دشمنی و رقابت های کشنده می دهد. تا جایی که   حاضر به حذف نزدیکترین افراد  به خود نظیر دوست ، همکار قدیمی و حتی همسر خود میشوند و این اوج رذالت انسان در نظام سرمایه داری را نشان می دهد. باری ، جایی که پول حرف اول و آخر را می زند اخلاق و معنویت به یک شوخی تبدیل می شود.

برگزار کنندگان مسابقه حداکثر تلاش خود را برای رعایت تساوی  میان   بازی کننان و احترام به رای آنها به خرج می دهند اما این تساوی و دموکراسی نمی تواند زشتی نگاه تحقیر آمیز و استثمارگرایانه  آنها به دیگران را  بپوشاند.در واقع  مساوات و دموکراسی وسیله ای هستند که  بازی را میهج تر و لذت دیدن آن را بیشتر  می کند و جدان ستمگران را آسوده می کند  

 

از جمله نکات جالب این داستان آن است که برنده  نهایی مسابقه از جمله افرادی است که در مراحل مختلف نسبت به بقیه به ارزشهای انسانی وفادار تر است ( هر چند او هم در برخی مراحل مرتکب بی اخلاقی هایی شد) . به نظر می رسد نویسنده علیرغم  نگاه بدبینانه ای که به نظام سرمایه داری حاکم بر جهان دارد همچنان به پیروزی اخلاق و انسانیت امیدوار است. زیرا نظام سرمایه داری با تمام ابزارهای رسانه ای، پول و قدرتی که دارد ذات همه انسان ها را نمی تواند بالتمامه تسخیر نماید.

 

  • حسین رهنمائی