آشنایی با ادیان (13) آئین مانی
آئین مانوی، در قرن سوم میلادی توسط شخصی به نام مانی فرزند فاتک همدانی در ایران ظهور کرد.این آیین در ایران دوران ساسانیان مخصوصا در دوره شاپور یکم گسترش فراوانی یافت. مانی که در زمان اردشیر بابکان ایران را ترک و به چین و هند سفر کرده بود.وی، پس از بازگشت نزد شاپور یکم رفته و دین خود را بر او عرضه نمود. و با ارائه کتاب دینی خود به زبان پارسی بنام "شاپورگان " موفق به کسب اجازه از شاپور برای گسترش آئین خود شد.این حمایت ملوکانه دیری نپائید و در دوره بهرام ساسانی، رابطه مانی و درباره روبه تیرگی نهاد ونهایتاً به تحریک مغان، پادشاه فرمان کشتن و دارآویختن مانی را صادر نمود.
بدین ترتیب مانی در سال 276م به بدترین شکل کشته وبدنش تکه تکه شد.[1] در پی کشته شدن مانی ،فشارهای حکومتی بر مانویان افزوده شدو به تدریج مانویان به سوی چین و روم و ممالک دوردست کوچ نمودند وهمین امر باعث گسترش آئین مانوی در سامان های دیگر شد.
در آئین مانی برخی تعالیم و گرایشات عرفانی، پاره ای اصطلاحات مسیحی و آموزه هایی از ادیان هندی نظیر بودا،و تعالیم مندایی مشاهده می شد. از همین روی برخی از محققان آن را نوعی دین ترکیبی خوانده اند.که تاثر آن از مسیحیت بیش از دیگر ادیان بود .
مانویان برای گسترش آیین خود شیوهی خاصی را اتخاذ کردند و آن این بود که در هر منطقهی جغرافیایی که نفوذ میکردند، نام خدا و ایزدان و اهریمنان اصلی دین خود را با حفظ ویژگیها به نام اساطیر و شخصیتها و قهرمانان آن منطقه درمیآوردند. اینگونه بود که پیروان جدید با این دین احساس بیگانگی نداشتند و این دین بهراحتی جای خود را در میان آن اهالی باز مینمود. [2][1]مانی خود را همان فارقلیط یا منجی موعود دین مسیحیت می خواند وادعای نبوت داشت ورسالت خود را استمرار انبیای الهی می دانست.[3][2] و در تحلیل هستی دو نیروی خیر وشر را موثر می دانست وجنگ میان دو دنیای تاریکی و نور را نهایتاً منجر به نابودی ماده و رهایی روح میدانست. در نگاه او زندگی انسان از طریق تناسخ ادامه خواهد یافت.
مانوی، روشنایی و تاریکی هر دو ازلی و قدیم بوده و پیش از آفرینش وجود داشتهاند و از هم جدا بودهاند اما بعدها روشنایی به اسارت تاریکی در آمد. مانی جهان مادی را آفریده اهریمن و جهان معنوی و روحانی را آفریده خدای روشنایی یا همان زروان میدانست. از این رو همیشه کشمکش میان جسم و ماده وجود دارد. وی راه نجات را افزایش معرفت و شناخت و خودآگاهی میدانست و براین باور بود که به این وسیله بشر به گمراهی خود در شناخت واقعی که بر اثر پیوستگی با ماده به او دست داده آگاه شده و میتواند پس از مرگ به سرای جاودانه نور -که همان بهشت روشنی است- بشتابد. او روح و آرامش حاکم بر بهشت جاودان را نیروانا مینامید. درواقع بعد نورانی انسان دربند بعد ظلمانی تن است وبا سلوک عرفانی باید آن را رها کرد. آنها معتقد بودند ، در پایان جهان روح بر ماده و نور بر ظلمت و خیر بر شر پیروز میشود و ارواح از زندان جسم و جهان آزاد شده و به سوی سرزمین روشنایی باز خواهند گشت.
مانی را به سبب کتاب ارژنگ که سرتاسر پر از نقش ونگار بود پیامبر نقاش خوانده اند مانویان نیز به تبع وی به نوشتن آثار خود همراه با خلاقیت هنری علاقمند بودند وهمین امر از علل اصلی مانایی وگستردگی مانویت شد
مانویان برخلاف زرتشتیان مردگان خود را در دخمه نمی گذاشتند بلکه آنها را برهنه در خاک میگذاردند. در این کیش سخن چندانی از معاد به چشم نمی خورد . باورهای آنان بر این استوار است که اصل نور از اصل ظلمت جداست و کسی سزاوار رسیدن به نور و سرزمین روشنایی است که از بدیها منزه شده باشد. از این رو باید سختیها و مشقتهای زندگی پرهیزگارانه را تحمل کرد. اما آنها که تاب تمامی ریاضت هارا نداشته و هنوز بطور کامل دل از لذات و دلبستگیهای دنیوی نگسستهاند پس از مرگ درگیر جنگ دیوان و فرشتگان می شود اما. با اینحال چون هنوز شایستگی ورود به بهشت روشنایی را ندارد باید به دنیا بازگردد تا پاک شود . این همان دیدگاهی است که از آن تحت عنوان" تناسخ" یاد می شود و از جمله تاثیرات ادیان هندی بر مانویت محسوب می شود