معناى پرتاب شهاب توسط فرشتگان به سوی شیاطین
در سوره های صافات، حجر، ملک سخن از نفوذ شیاطین به آسمان ها و پرتاب شهاب از سوی فرشتگان حافظ به سمت آنها به میان آمده است.به یکی از این موارد( سوره حجر) اشاره می کنم:
وَ لَقَدْ جَعَلْنَا فىِ السَّمَاءِ بُرُوجًا وَ زَیَّنَّهَا لِلنَّاظِرِینَ: در آسمان ستارگانى پدید آوردیم و آن را براى بینندگان آراستیم،(16)
وَ حَفِظْنَاهَا مِن کلُ شَیْطَنٍ رَّجِیمٍ: آن را از [دستبرد] هر شیطان مطرودى محافظت کردیم(17)
إِلَّا مَنِ اسْترَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شهِابٌ مُّبِینٌ: مگر کسى که دزدانه گوش فرا دارد که شهابى روشن تعقیبش خواهد کرد.(18)
معنای ظاهری این آیات تصویری است که با دانش امروز انسان نسبت به آسمان و کیفیت شهاب سنگ ها ونقشی که در فضا دارند همخوان نیست. همچنین این که شیطان ها که هستند ودر آسمان ها و میان ستارگان به دنبال کدام راز هستی جستجو می کنند نیز امر مبهمی است که چنبره معنایی این دسته آیات را پیچیده تر کرده است.
مفسرین گذشته براى اینکه مساله" استراق سمع" شیطانها در آسمان و چگونگی پرتاب شهاب به سوی آنان را تفهیم کنند، توجیهاتى ذکر کرده اند که همه بر این اساس است که آسمان عبارت است از: اتمسفری که پیرامون زمین است و ادامه آن تا جایی که ستارگان و سیارگان هتستند. بر اساس فهم این مفسران، جماعتهایى از ملائکه در افلاک منزل دارند. و این افلاک در و دیوارهایى دارند که هیچ چیز نمىتواند از آن عبور کند، مگر موجودات خاص از قبیل فرشتگان، شیاطین ونظایر آن ها. اگر موجودات غیر مجاز ( مانند شیاطین) بخواهند از این حجاب ها عبور کرده ووارد عالم فرشتگان بشوند فرشتگان نگهبان با شهابهایی که به دست دارند به سمت آنها تیراندازی می کنند تا دورشان سازند.این برداشت با توجه به نوع فهم اخترشناسان باستان (که قائل به مرکزیت زمین و وجود آسمان ها یا افلاک به دور آن و نیز وجود حجاب و فاصله بین افلاک بودند) صورت گرفته است
با پیشرفت علم و تغییر روش محاسبه و بررسی آسمان و اختراع ابزار جدید، علم ستاره شناسی متحول شد و مفروضات منجان باستانی رد شد.به همین دلیل تفسیر مفسران گذشته نیز قابل قبول نمی تواند باشد و بسیاری از سخنانی که مفسران در تفسیر این قبیل آیات گفته اند نیز باطل می شود.ناگزیر باید به دنبال فهم دیگری از این آیات بود که با یافته های علوم جدید در تناقض نباشد.
برخی از جمله مفسران معاصر ی با توجه به یافته های اخترشناسی جدید برای فهم این دسته از آیات راه کارهای علمی پیشنهادکرده اند.علامه طباطبایی، صاحب تفسیر المیزان یکی از این مفسران می باشد. ایشان این آیه و آیات مشابه آن را تمثیل هایی می داند که به منظور تصویر حقایق غیر حسی برای آدمیان ( که عموماً فهم حسی در آن ها قوی تر از ادراک فلسفی است) زده شده تا به این وسیله برخی از حقایق ماوراء الطبیعی و غیر محسوس به صورت محسوسات در افهام بگنجد، خداوند از این روش(تشبیه معقول به محسوس) به کرات در قران استفاده کرده است و خود می فرماید:" وَ تِلْکَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ وَ ما یَعْقِلُها إِلَّا الْعالِمُونَ"(اینها همه مثالهایى است که ما براى مردم مىزنیم، و این مثلها را جز اهل تعقل درک نخواهد کرد.( عنکبوت، آیه 43)
نظیر اینگونه مثلها در کلام خداوند بسیار است، عباراتی از قبیل عرش، کرسى، لوح و کتاب، همه از این دست معانی هستند که در واقع تعابیری حسی هستند برای اشاره به امور نامحسوس.براین اساس، مراد از آسمانى که ملائکه در آن منزل دارند، عالم ملکوت خواهد بود ( نه اتمسفر پیرامون زمین) که افقى برتر از افق عالم مادی و محسوس دارد، همان طور که آسمان محسوس نیز عالىتر و بلندتر از زمین ماست.و مراد از نزدیک شدن شیطانها به آسمان، و استراق سمع، و هدف شهاب قرار گرفتن، این است که: شیطانها مىخواهند به عالم فرشتگان نزدیک شوند، و از اسرار خلقت و حوادث آینده سر درآورند. و ملائکه هم ایشان را با نورى از ملکوت که شیطانها تاب تحمل آن را ندارند، دور مىسازند.(ترجمه المیزان،ج17،ص 188)
احتمال دیگری که به ذهن برخی دیگر از مفسران ازقبیل مولف تفسیر نمونه آمده است آن است که ، کلمه «سماء» در اینجا کنایه از آسمان ایمان و معنویت باشد که همواره شیاطین تلاش مىکنند به این محدوده راه بیابند، و از طریق وسوسه در دل مؤمنان راستین نفوذ کنند، اما اولیاء خدا ( پیامبران و ائمه و...) با شهاب ثاقب علم و تقوى بر آنها هجوم مىبرند و آنها را از نزدیکشدن به این آسمان ایمان مومنین منع مىکنند.
نکته مهم: ترجمه آیات قران به معانی تاویلی خلاف ظاهری اگرچه برخی از مشکلات را حل می کند اما عدم رعایط قوانین وقواعد تاویل ممکن است باعث ایجاد انحراف در فهم قران بشود. بی تردید کسانی که بدون رعایت قواعد تاویل ، صرفاً با توجه به نظر وسلیقه خودشان آیات قران را به معانی دلبخواه خودشان تاویل کردند جز انحراف خود ودیگران بهره ای نرساندند. تبیین قواعد تاول قران در کتب مربوطه بیان شده است. علاقمندان را به آثار تفسیری مربوطه ارجاع می دهم.