درس وبحث

محلی برای ارائه تحقیقات ،مقالات ،نکته های پراکنده ونیز ارتباط با دانشجویانم

درس وبحث

محلی برای ارائه تحقیقات ،مقالات ،نکته های پراکنده ونیز ارتباط با دانشجویانم

بایگانی

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پیامبر اسلام» ثبت شده است

درسالهای اخیر به دلیل گسترش ابزار اطلاع رسانی بسیاری از شبهاتی که قبلا درمجامع علمی طرح می شد به میان مردم رسوخ کرده  وبالطبع پای پاسخ دهندگان نیز به مجالس مردمان عادی بازشده که درجای خود امر مبارکی تلقی میشود اگر مردم عادی برای پیداکردن پاسخ زحمت مراجعه به اهل فن را به خود بدهند.

ازجمله معروف ترین شبهاتی که درخصوص  سیره عملی آن حضرت مطرح شده  مساله تعدد زوجات رسول خدا (ص) می باشد. به طور خلاصه اشکال کنندگان می گویند:

" تعدد زوجات جز حرص در شهوترانى و بى طاقتى در برابر طغیان شهوت هیچ انگیزه دیگرى ندارد و رسول خدا (ص) براى همین جهت تعدد زوجات را براى امتش تجویز کرد و حتى خودش به آن مقدارى که براى امت خود تجویز نموده (چهار همسر) اکتفاء ننموده و عدد همسرانش را به نه نفر رسانید".

ثقل این اشکال وتاکید آن بر اثبات  ادعای شهوانی بودن ازدواجهای آن بزرگوار دور می زند لذا بابررسی زمینه ازدواجهای پیامبر اسلام (ص) صحت این ادعا را زیر تیغ آزمون قرار می دهیم.

  • حسین رهنمائی


یک پیامبر وچند همسر! آیا قابل قبول است؟!

شاید برای شما هم این سئوال مطرح شده باشد که آیا تعدد همسران پیامبر اسلام می تواند به عنوان نقیصه ای بر مقام معنوی آن حضرت مطرح باشد . اصولا آیا چنین امری که امروزه در کشورما به دلایلی بسیار ناپسند شمرده می شود می تواند به عنوان نقضی بر معصومیت ویا به عنوان نقطه ضعفی بر ساحت اخلاقی آن پیامبر بزرگ عنوان شود .

  • حسین رهنمائی

 

محمد (ص) یا رسول خدا

 

 

 

اگر کمی درآیات الهی که درآن خداوند رسول خویش را مورد خطاب قرار داده است دقت کنیم ملاحظه خواهیم کرد که خداوند اصرار دارد که بیشتر شخصیت حقوقی ونه حقیقی پیامبر مطرح باشد واگر سخنی ازشخصیت حقیقی او به میان میاید  تحت الشعاع شخصیت حقوقی او میباشد

 در قران  اگر سخن ازجنگ است آن حضرت با  لقب نبی مورد خطاب قرار می  سوره تحریم وانفال چنین می خوانیم :

 

یا ایهاالنبی جاهد الکفار والمنافقین[1]

 

یا ایها النبی حرض المؤمنین علی القتال [2]

 

هنگامی که  بحث بر سر وظایف تبلیغی وتشریعی آن حضرت است  ملاحظه می کنیم که خدا  هنگام گفتگو با  او از نام  رسول استفاده میکند:

 

یا ایهاالرسول بلغ ماانزل الیک –[3]

 

حتی وقتی که سخن بر سر تعاملات خصوصی پیامبر با خانواده اش است وعلی القاعده باید شخص حقیقی او ونام بدنی او طرح شود نیز میبینیم با لقب نبی ازاویاد می شود :

 

یا ایهاالنبی قل لازواجک -[4]

 

یا ایهاالنبی لم تحرم ما احل الله لک [5]

 

اگر به شان نزول آیات بالا رجوع نمائیم می بینیم که ظاهرا مسئله چالشی است که بین پیامبر وهمسرانش داشته است وخلاصه هرچه بوده یک امر شخصی بوده اما باز می بینیم که از لفظ نبی برای خطاب آن حضرت استفاده شده است .

جالب اینکه وحتی زمانی که خطاب خدا با زنان حضرت است نیز این کار تکرار میشود:

یا نساء النبی لستن کاحد من النساء [6]

 

ای زنان پیامبر شما مانند دیگر زنان نیستید

 

آنجا که وی را به نام  یاد کردند

 

کلا درتمام قران چهار بار ازپیامبر به نام شخصی اش(محمد)  یاد شده است  که در سه مورد ازاین چهار بار گفته شده است که این " محمد" رسول خداست وباید به این نام و وجهه شناخته شود وتأکیدتان بر لقب رسالت وی باید باشد  .نگاه کنید:  

اولین مورد در سوره آل عمران است آنجا که می فرماید

ومامحمدالا رسول..... [7]

   محمد کسی نیست جز رسول خدا

 

دومین مورد  در سوره احزاب است :  

 

ماکان محمد اباحد من رجالکم ولکن رسول الله وخاتم النبیین ....[8]

  محمد پدر هیچ یک ازمردان شما نیست بلکه رسول خدا وخاتم النبیین است (یعنی اورابه اسم ابو فلان یاد نکنید بلکه به او رسول الله بگویید)

 

مورد سوم  نخستین آیات  سوره محمد است  که در آنجا نیز تاکید آیه  بر آن تعالیمی است که بر این شخص (محمد) نازل شده است نه بر شخص جسمانی

 :

وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَآمَنُوا بِمَا نُزِّلَ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَهُوَ الْحَقُّ مِن رَّ‌بِّهِمْ  کَفَّرَ‌ عَنْهُمْ سَیِّئَاتِهِمْ وَأَصْلَحَ بَالَهُمْ [9]

 

و آنان که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده‌اند و به آنچه بر محمد [ص‌] نازل آمده گرویده‌اند -[که‌] آن خود حق [و] از جانب پروردگارشان است- [خدا نیز] بدیهایشان را زدود و حال [و روز]شان را بهبود بخشید

 

در واقع نام شخص آورده شده تا به تعالیم ارسال شده به سوی او اشاره شود.

مورد چهارم  را در سوره فتح می توانید ببینید :

 

محمد رسول الله والذین معه اشداء علی الکفار.....[10]-

 

محمد فرستاده خداست وکسانی که با وی هستند بر کفار سختگیر هستند

 

البته در دریک مورد هم  در قران  ازایشان به اسم احمد یاد شده که آنهم بعد ازآن بوده که اشاره به مقام رسالت او شده است وذکرنام برای رفع اشتباه درتشخیص مصداق رسالت خاتمیه است 

ومبشراً برسول یأتی من بعدی اسمه احمد [11]

 

معلوم می شود نبوت(شخصیت حقوقی حضرت ) به شدت نزد خدا مهم تر از شخص جسدی آن حضرت است

 به نکته لطیف دیگری هم دراین زمینه اشاره کنم:

باوجود تمام آیات وروایاتی که درشأن ومقام حضرت وارد شده است چندانکه وی را تا اعلی مرتبه مقامات جهان آفرینش بالا برده است و وی راعزیز ترین مخلوق خدا معرفی کرده است باز میبینیم وقتی پای مأموریت رسالتی حضرت به میان میاید خدا با رسول خویش هم شوخی ومسامحه ومماشات ندارد :

لئن اشرکت لیحبطن عملک  ولتکونن من الخاسرین[12]

 

و قطعاً به تو و به کسانى که پیش از تو بودند وحى شده است: «اگر شرک ورزى حتماً کردارت تباه و مسلماً از زیانکاران خواهى شد.

 

وحتی بالاتر ازاین،  خدا به پیامبر عزیز خویش می فرماید که اگر یک کلمه ازآنچه به تو گفتیم تخلف کنی وبخواهی ازخودت چیزی رابه ما نسبت دهی رگ گردنت را می زنیم

 

 

ولو تقول علینا بعض الاقاویل لاخذنا منه بالیمین ثم لقطعنا منه الوتین فما منکم من احد عنه حاجزین [13]

 

اگر [او] پاره‌اى گفته‌ها بر ما بسته بود، دست راستش را سخت مى‌گرفتیم، سپس رگ قلبش را پاره مى‌کردیم، و هیچ یک از شما مانع از [عذاب‌] او نمى‌شد.

 

 

با این مقدمات دیگر شکی باقی نمی ماند که درسالروز تولد آن وجود شریف بیش وپیش از آنکه درپی پرداختن به ویژگی های بدنی وشخصی حضرت باشیم –که البته آنهم درجای خویش لازم ونیکوست – باید درپی شناخت شخصیت حقوقی وویژگی های مقام منیع رسالت حضرت باشیم وازآنجا که بهترین وقوی ترین سند مناسب برای این امر قران است شایسته است این روزها  که ایام هفته وحدت وسالروز میلاد آن بزرگوار است  امشب با روح بلند آن حضرت پیمان ببندیم که فرصت بیشتری نسبت به شبها وروزهای قبل برای قرائت وتدبر ومطالعه قران اختصاص دهیم

به گمان راقم این سطور اگرچنین کنیم روح آن حضرت را خیلی خوشحالتر می کنیم از آنکه  تمام هم وغم مان به فکر چراغانی وشیرینی ودست زدن ومداحی و....باشد .- که البته همانطور که آمد آنهم باید باشد -  



[1] - تحریم ،9

[2] - انفال،65

[3] -مائده ،67

[4] - احزاب ،28

[5] - تحریم ،1

[6] - احزاب ،32

[7] - – 144  آل عمران

[8] - احزاب ،40

[9] - محمد ،2

[10] - فتح،29

 

[11] -  فتح ،6

[12] - زمر-65

[13] - حاقه ,46-43

  • حسین رهنمائی

 

 

مصیبتی برای تمام فصول

 

با توجه اعتقاد مسلمانان درمورد  مقام رفیع  خاتم رسل حضرت محمد بن عبدالله(ص) ،  ظاهر امر این است که در ایام سال مصیبتی بزرگتر از سالروز درگذشت آن بزرگوار (28 صفر)  نداریم ، مصیبتی که شیعه وسنی درآن خود را شریک می دانند وبه اقامه عزا می پردازند .

به نظر نگارنده  دراین میان  مصیبت دیگری نیز دامنگیر ما مسلمانان شده است  که اگر از رحلت آن حضرت بزرگتر نباشد کمتر نیز نخواهد بود . واگر قرار است روضه ای خوانده شود جا دارد که برآن مصیبت نیز روضه ای خوانده شود .

این مصیبت درواقع  روند وقایعی است که رفتار مارا نسبت به مفاد 28 صفر تغییر داد ه است واگر درست نیاندیشیم ورفتارمان را عوض نکنیم  دردراز مدت بزرگداشت مقام آن حضرت را تبدیل به یک رسم سنتی  خواهد کرد " رسم "ی مثل بقیه رسم ها وسنتها که بدون هیچ تاثیر مثبت ویا منفی ای درتقویم ما درحال آمد ورفت است .

محور وکانون عزاداری های آخر ماه صفر رحلت پیامبر اعظم است اگرچه همین نکته که از  قدرهای مشترک  شیعه وسنی محسوب می شود نیز درفرهنگ ما شیعیان دچار  تغییراتی شده است که درخصوص آن باید تأمل کرد .  باید اعتراف کرد که ما شیعیان  درموارد مشترک کفه عزای اهل بیت را بر سایر امور چربتر میگیریم  مثلا درایام ولیالی قدر آن چه درایران نمود دارد ومفصل وبا شکوه برگزار می شود اقامه احیای شب 19 وشب 21 رمضان است حال آن که مطابق روایات فریقین ، بیشترین احتمال شب قدر بودن  مربوط به شبهای 21 و23 وحتی 27 است  درحالی که شب23و 27  ماه رمضان دربسیاری از مساجد مورد بی توجهی واقع می شود  ودربسیاری از مساجد وامکنه مذهبی در شب 27 ماه رمضان  اصلا مراسمی برپا نمی گردد  .

فهم چرایی این قضیه  چندان  سخت نیست ، مسئله این است که  شیعیان ایرانی نوعاً به دنبال اقامه عزای امیر المومنین هستند وبه دلیل تقارن این مراسم با لیالی قدر مراسم احیا با شکوه بیشتری از سایر شبهای احتمالی قدر برگذار می شود  واگر ضربت وشهادت امیر امومنین درشبهایی دیگر و یا درماه دیگری بود بعید بود جلسات احیا شبهای قدر درایران به این وسعت برگزار می شد .

 قصه 28 صفر هم از جهاتی همینطوراست .عزاداری ایام آخر صفر  پررنگ است چون رحلت پیامبر مابین رحلت امام حسن مجتبی وامام رضا (ع) واقع شده واگر رحلت حضرت درماه دیگری بود شاید عزاداری به این وسعت برای ایشان برگذار نمی گردید  وجالب اینجاست که تولد آن بزرگوار نیز مقارن با میلاد امام صادق (ع) است  واین احتمال آنجا هم هست .

این مدعا به نحو جزم وحتم ابراز نمی شود بلکه تنها یک احتمال است والبته یک احتمال قابل اعتنا .موید این احتمال نوع اشعار  ومدایح و مراثی است که درتاریخ های یاد شده درجلسات مذهبی خوانده می شود به گونه ای که اگر یک ناظر بیرونی نا آشنا با تاریخ وشخصیتهای ما به این مجالس سری بزند به سختی متوجه می شود که غیر از ائمه شیعه مراسم تجلیل از پیامبر نیز هست. دور از انصاف است اگر نگوئیم که آنچه آمد درهمه جلسات ایرانی جماعتان نیست  اما آنقدر هست که قابل ذکر وتوجه باشد.

آنچه آمد وجه کوچکی از مصیبتی است که این متن به دنبال بیان آن است. اصل مصیبت 28 صفر امری فراتر از این امور است.اجازه بدهید توضیح دهم:  

28 صفر روز تعظیم وتجلیل شخصی است به نام محمد بن عبداله (ص) ، وی دراین روز پس از 23 سال تلاش وکوشش درراه انتشار ، تبلیغ  وتعالی دین اسلام  درحالی که شصت وسومین سال زندگی خویش را می گذراند جهان را ترک گفت ومسلمانان هرساله دراین روز  به اقامه عزا برای مصیبت از دست دادن او می پردازند اما به نظر می رسد دراینجا نیز یک مغالطه ظریف رفتاری درما مسلمانان مرسوم شده است والبته این ربطی به ایرانی وشیعه بودن ندارد بلکه مربوط به همه مسلمانان است .

برای روشن شدن مطلب ابتدا دیدگاه الهی را درمورد این شخص که 1420 سال پیش سر بر تیره تراب گذاشت مرور می کنیم

درجای جای قران  خداوندمتعال در برخورد وتخاطب خویش با این شخص از واژه ها وعبارتهایی استفاده می کند که ناظر به شخصیت وموقعیت حقوقی واجتماعی  اوست . عباراتی نظیر  "یا ایها الرسول"   ، " یا ایها النبی"  نمونه های بارز این امر است .دامنه این نوع تخاطب از مسائل اجتماعی وسیاسی [1]تا مسائل عبادی وحتی امور شخصی پیامبر [2] را دربر می گیرد. اختلافات وجریاناتی که درخانه حضرت بین او وهمسرانش نیز رخ می دهد از شمول این امر مستثنا نشده است[3]  .علاوه بر این خداوند از همه مومنین خواسته است تا این شخص را به نام شخصی اش(محمد) نخوانند بلکه با عنوان رسول الله وخاتم النبیین بخوانند .[4]  اینها همه حاکی از آن است که آنچه برای خداوندمهمتر است جلوه شخصیتی این شخص است تا وجوه فردی وبدنی او.

شایان ذکر است که در قران کلا چهار مورد نام شریف " محمد" آمده است که دردوجای آن با صراحت نظر مخاطبین را از شخص به شخصیت رسالت ونبوت منعطف کرده است [5] ودر دوجای دیگر نیز همین معنا با کمی دقت قابل استفاده است [6]

علاوه براین ،جستجوی بیشتر درایات قرانی مارا به قرائن بیشتری برصحت این مدعا رهنمون می سازد برای مثال درسوره الحاقه خداوند رسما اعلام می نماید که اگر این شخص کو.چکترین خطایی دررسالت خود مرتکب شود به سختی مجازات خواهد شد[7] .گرچه آیه مورد نظر به نوعی می تواند حکایت و تاکیدی بر عصمت آن حضرت باشد اما ظاهر تند آن  موید خوبی بر مدعای این مقال  می باشد.

اصل مصیبت

انچه تا اینجا گفته شد همه مقدمه مصیبت بود واکنون ذکر مصیبت 28 صفر  وبلکه مصیبت همه مصیبتهای ما ،مصیبتی برای تمام فصول وآن اینکه متاسفانه ما آنچه اصل است را رها کردیم وبه فرع چسبیده ایم براساس آنچه دربالا آمد ما باید به دنبال تعظیم نبوت ورسالت باشیم وبه تبع آن به شخص نبی هم باید احترام بگذاریم واز او تجلیل کنیم واین چیزی است که درجامعه ما مغفول مانده است .

حکایت ما واهل بیت حکایت آن شخصی است که از کنار مسکینی گذر کرد واورا دید که از درد گرسنگی مینالد ،کنار او نشست وشروع به گریه نمود .شخص مسکین علت گریه اورا پرسید پاسخ داد از غصه تو می گریم !

مسکین گفت اندکی پول به من بده تا خودرا از گرسنگی وتورا از غم برهانم

مرد گفت تاصبح فردا برایت گریه می کنم اما دیناری به تو نمی دهم

آری ما نیز با عمل خو.د به ائمه وپیامبر اکرم اعلام کرده ایم که هرچه بخواهید برای شما سیاهپوشی وعزاداری اقامه میکنیم وهرچه بخواهید به نیت شما دیگ غذا بار می گذاریم وبلندگو ومهتابی و علم وکتل و...راه می اندازیم اما اجرای منویاتتان را ازما نخواهید.مارا خوشتر آن است که با عزاداری وریختن اشک کسب ثوابی بکنیم تا اینکه برای اجرای دستورات شما که چیزی جز دستورات الهی نیست وارد عمل شویم.

در بعد اجتماعی اگر نگوئیم مهمترین  حداقل باید بگوییم یکی از مهمترین منویات پیامبر راکرم وائمه ما اجرای عدالت بود ودیگری حاکمیت اخلاق ومعنویت درروابط اجتماعی وحس برادری بین مومنین وحفظ آبرو همکیشان وهمنوعان ودهها نکته دیگر که درجامعه ما کمتر بدان پرداخته می شودو....

ذکر مصیبت باید بسته واجمالی باشد . اگر مکشوف تر از این بنویسم اسباب دلخوری خیلی ها را فراهم می کنم.پس سخن کوتاه باید والسلام



[1] - برای نمونه رجوع کنید به قران مجید ، سوره 3 آیه 68- سورهیه81- سوره8سوره 70 آیه65  ،      آیه 64 ،سورهیه 117-سوره17آیه1 و......

[2] - سوره احزاب ایه  50                                       

[3] - ایه اول از سوره طلاق وتحریم  ناظر به این امر است

[4] -سوره اجزاب ایه 40

[5] -آل عمران 144ونیز احزاب 40

[6] -سوره محمدآیه 2 –سوره فتح ایه 29

[7] -سوره الحاقه ایه 44تا47

  • حسین رهنمائی