درس وبحث

محلی برای ارائه تحقیقات ،مقالات ،نکته های پراکنده ونیز ارتباط با دانشجویانم

درس وبحث

محلی برای ارائه تحقیقات ،مقالات ،نکته های پراکنده ونیز ارتباط با دانشجویانم

بایگانی

آیا ذهن همان مغز است?

يكشنبه, ۶ فروردين ۱۳۹۶، ۱۰:۰۳ ب.ظ


قرن هاست  بین معتقدان به عالم غیب و منکران آن  بحث و چالش بوده است. قبول یا انکار این مسأله مهم ترین عامل در پذیرش دعوت پیامبران و بهره مندی از هدایت ایشان محسوب می شد و از همین روست که قران مجید شرط هدایت را ایمان به غیب می داند. «هدی للمتقین الذین یومنون بالغیب و یقیمون الصلاه و....»( بقره ،2)

دعوای مذکور زیربخش های گوناگونی داشت که با سوالات فرعی خود به بحث مذکور تنوع خاصی در طول تاریخ داد. گاه مسأله حقانیت نبوت بود وزمانی وجود روح و وقتی دیگر حقانیت معجزه و وحی و گاهی دیگر .... در قرن اخیر به ویژه نیمه دوم ، آن با توجه به یافته های دانشمندان مغز وعصب شناس این اختلاف خود را در بحث معروف این همانی یا تفاوت مغز وذهن خود را نشان داده است. پاسخ این سوال نقش تعیین کننده ای در اصل بحث ایفا میکند.بدیهی است اثبات این همانی مغز وذهن راه را برای انکار روح ونتیجتاً انکار جهان فراماده و غیب و انکار پدیده وحی و...فراهم خواهد ساخت.

در رابطه با این موضوع ، جان هیگ ، فیلسوف معاصر مقاله ای نگاشته است که توسط دکتر نرگس فتحعلیان ترجمه و در ماهنامه فلسفه نو منتشر شده است. از آنجا که مقاله مذکور حاوی نکات جالبی بود، و مطالب آن با دروس اندیشه اسلامی یک و دو بی ارتباط نیست لذا چکیده ای از آن را تقدیم نظر دوستان دانشجو می نمایم.

جان هیگ خاطر نشان می سازد که در این میان نکاتی وجود دارد که بی توجهی به آنها ممکن است محققان را از رسیدن به پاسخ صحیح بازدارد. یک سوال بسیارمهم این است که آیا «آگاهی» همان فعالیت مغزی است؟ چنانچه پاسخ ما به این سوال منفی باشد راه برای باور به وجود واقعیت های غیر فیزیکی دیگر مانند آنچه که ادیان از آن سخن گفته اند باز خواهد ماند و اموری همچون خدا، برهما ، دارما، تائو و...بی معنا خواهد گشت. ادعای فیزیکالیست ها این است که آگاهی همان فعالیت مغزی و ذهن همان مغز است و لذا چیزی به نام روح در میان نیست.

به نظر فیزیکالیست ها آگاهی یک فعالیت طبیعی ساده بیش نیست و مرکب از کارکردهای الکترو شیمیایی سلولهای مغز است . دو اتفاق «تفکر» و «آگاهی» ، در حقیقت فرایندهای الکتروشیمیایی هستند که  به طور همزمان اتفاق می افتند درواقع این دو  دو فرایند متمایز «فیزیکی» و«غیر فیزیکی» نیستند بلکه یک واقعه فیزیکی می باشند.به نظر جان هیگ خطری که در این گونه قضاوت ها نفوذ کرده است این است که «همبستگی» را «این همانی» تلقی کنیم.

نکته مهم دیگری که در این بحث برآن تاکید شده است آن است که اصولاً علم مدرن هنوز تعریف واضحی از پدیده آگاهی ارائه نکرده  است. با این حساب چگونه می توان بر این همانی فعالیت مغز با آگاهی تاکید کرد . جان هیگ، فیلسوف مشهور معاصر  معتقد است حتی کاملترین شرح کارکرد مغز به تجربه آگاهی حقیقی که با آن همبسته است نمی رسد.همبستگی فعالیت های مغزی و پدیده آگاهی حتی آنقدر نیست که بتوان ادعا کرد تجربه ما از آگاهی با اتفاقات مغزی شبیه به هم هستند. به عنوان مثال زمانی که انگشت من خراشیده می شود و من احساس سوزش دارم ( آگاهی ) به این معنی نیست که  بخشی از نورون های مغزی در حال سوختن باشد. جاناتان لو، دیگر فیلسوف معاصر می نویسد: من فکر نمی کنم این نظریه که مراحل ذهنی فقط همان مراحل فیزیکی هستند  حتی قابل فهم باشد. به نظر می رسد نکته اصلی در این بحث همآن است که راما چاندران، استاد مرکز مغز شناسی دانشگاه کالیفرنیا  خاطر نشان ساخته است که : اصولا علم بشری علیرغم بیش از دویست سال تحقیق پیرامون ماهیت ذهن هنوز از پاسخ به سوال آگاهی چیست درمانده است .

نکته مهم دیگری که این جا رخ می نماید این است که اصولاً تز این همانی ذهن ومغز یک فرضیه خالص علمی نیست؟ مطابق با دیدگاه معرفت شناسانه ابطال پذیری پوپر، که امروزه طرفداران فراوان دارد، چنانچه هیچ راهی برای ابطال یک نظریه در میان نباشد نمی توان آن را  به عنوان یک نظریه علمی شناخت.در مانحن فیه  نیز هیچ آزمایش یا مشاهده ممکنی در بین پارامتر های علمی وجود نداردکه بتواند فرضیه این همانی ذهن و مغز را ( به فرض غلط بودنش ) رد کند لذا نمی توان این فرضیه را ،حداقل بنا بر مبنای ابطال پذیری پوپری، یک نظریه علمی دانست.

نهایتا اینکه ،اگر چه این همانی ذهن ومغز در روزگار ما به طور گسترده ای فرض می شود اما به نظر می سد این تلقی نتیجه پنهانکاری فیلسوفان ذهن و برخی عصب شناسان از ناآگاهی علم بشر درباره تعریف آگاهی است.

  • حسین رهنمائی

جان هیگ

ذهن

فلسفه

فیلسوف

مغز

نظرات  (۳)

  • اسماعیل عبدالله زاده
  • با سلام. به عقده بنده شما همینکه در کلاس درسی در دانشگاه تهران به دانشجو ازادانه اجازه ی بحث و اظهار نظر می دهید جای تقدیر دارد. امیدوارم این رویه را مانند سابق ادامه دهید و همچنین در صورت شکل گرفتن بحث اگر به بحث نظم دهید و انرا هدفمند سازید بهتر است. 
  • اسماغیل عبدالله ازده
  • آیا زندگی ما واقعیست؟

    قطعا گونه‌ی «انسان هوشمند» برای همیشه در این دنیا باقی نخواهد ماند. بالاخره ما طی چند میلیون سال آینده یا منقرض و یا به گونه‌ای دیگر تبدیل می‌شویم. ولی شاید تا آن زمان بتوانیم کامپیوترهای قدرتمندی بسازیم که زندگی انسان‌های منقرض شده را شبیه‌سازی کنند. بدین ترتیب می‌توانیم مطمئن شویم که دست کم به صورت مجازی، هیچ‌وقت از بین نمی‌رویم. مثلا شاید گونه‌ای که تکامل یافته‌ی ماست و احتمالا از ما باهوش‌تر هم هست، دوست داشته باشد اجدادش را در یک دنیای مجازی، به طور کامل بازسازی کند و از تماشای زندگی او لذت ببرد؛ تا حدودی شبیه به بازی «سیمز» (Sims). این‌طوری همیشه زندگی ما را در موزه‌ای به یکدیگر نشان می‌دهند. همین الان بعضی از فیلسوف‌ها و فیزیک‌دان‌ها فکر می‌کنند که شاید ما در یک چنین شبیه‌سازی کامپیوتری زندگی می‌کنیم. نوعی دنیای مجازی که توسط موجودی هوشمند بوجود آمده است. موجودی که ممکن است از نوادگان ما باشد.

    کامپیوترهای امروزی بسیار پیچیده هستند. با تکامل و بلوغ کامپیوترهای کوانتمی، این پیچیدگی دهها برابر می‌شود. با قدرتمندتر شدن کامپیوترها، می‌توانیم شبیه‌سازی‌های خیلی بزرگ و پیچیده‌ای انجام دهیم. مثلا انسان‌هایی را به صورت مجازی بسازیم که در دنیای خودشان زندگی می‌کنند.  درست مثل بعضی از بازی‌های رایانه‌ای. این ایده آن‌قدرها هم که تصور می‌شود دور از ذهن نیست. اخیرا دو نفر فیلسوف گفته‌اند که اگر در آینده کامپیوترها تا حد خیلی زیادی پیشرفته و پیچیده شوند، ممکن است زندگی گذشتگان خود را به صورت مجازی شبیه‌سازی کنیم. شاید اکنون ما در شبیه‌سازی کامپیوتری نوادگان خود قرار داریم و از آن بی‌خبر هستیم. به جز فلاسفه، بعضی از دانشمندان هم در پی یافتن راهی تجربی و علمی برای کشف این موضوع هستند. اینکه آیا ما در جهان شبیه‌سازی شده‌ی یک خالق هوشمند قرار داریم یا خیر. به هر صورت هر دوی این دیدگاه‌ها، یعنی دیدگاه منطقی و دیدگاه تجربی، این ایده که ما ممکن است در یک جهان شبیه‌سازی شده زندگی کنیم را بررسی می‌کنند.

    این موضوع برای ما که در حال تجربه‌ی «اول شخص خودآگاه» هستیم غیر قابل درک است. نوعی آگاهی که در آن، دنیا را از زاویه‌ی دید خود می‌بینیم و به آن فکر می‌کنیم. جسم و ذهن ما در این دنیا قرار دارد و ما در این کالبد هستیم. چگونه می‌توانیم بفهمیم یک انسان واقعی هستیم یا از آن انسان‌هایی که در شبیه‌سازی کامپیوتری نوادگان خود به سر می‌برند؟ این ایده در فیلم‌های علمی-تخیلی ما هم بارها تکرار شده است. مثلا در فیلم‌های ماتریکس، نشان داده شد که چگونه مغزهای ما را در یک دنیای مجازی مشغول کرده‌اند تا انرژی شیمیایی بدنمان را استحصال کنند. انسان‌ها در ماتریکس به صورت آواتارهایی به طور کاملا طبیعی زندگی می‌کردند. با این حال این شبیه‌سازی مشکلاتی داشت که باعث می‌شد بعضی از ذهن‌ها بتوانند در آن خلل‌هایی ببینند و افرادی که در دنیای واقعی زندگی می‌کردند به آن رسوخ کنند

    به نظر فیلسوفی به نام «نیک بوستروم»، کل دنیا و نه فقط بشریت، کاملا مجازی هستند. همه‌ی جنبه‌های زندگی انسان، از جمله ذهن او قسمتی از یک کدنویسی است. البته بوستروم فکر می‌کند که شبیه‌سازی کامل واقعی حتی برای قدرتمندترین کامپیوترها هم ممکن است عملی نباشد. چطور ممکن است کامپیوتری بتواند تمام اجزاء این عالم را، اتم به اتم شبیه‌سازی کند؟ بنابراین لازم نیست همه‌ی جزییات شبیه‌سازی شوند. فقط چیزهایی شبیه‌سازی می‌شوند که ما نظاره‌گر آن‌ها هستیم. یعنی تا زمانی که به یک اتاق وارد نشده‌ایم، آن اتاق وجود ندارد. تا زمانی که با تلسکوپ به کهکشانی نگاه نکرده‌ایم، آن کهکشان وجود ندارد. بنابراین لازم نیست همیشه همه‌ی چیزهای عالم در دنیای شبیه‌سازی شده وجود داشته باشد. بلکه اجزاء مختلف به هنگام نیاز بوجود می‌آیند تا توان پردازشی کمتری از کامپیوتر گرفته شود! این در مورد خود انسان‌ها هم صادق است. حتی خود آدم‌ها هم لازم نیست با همه‌ی جزییات شبیه‌سازی شده باشند. میزان و نوع آگاهی ذهن ما در موقعیت‌های مختلف فرق می‌کند.

    فرضیه‌ی جهان شبیه‌سازی شده‌ی ما شاید بتواند پاسخگوی بعضی از سوالات علمی هم باشد. مثلا اینکه چرا ما تا به حال موجودات فضایی را ندیده‌ایم؟ چرا حیات فرازمینی پیدا نکرده‌ایم و چرا هیچ‌گاه هیچ‌ تمدن بیگانه‌ای با ما ارتباط برقرار نکرده‌ است؟ این درحالیست که می‌دانیم سیارات فراخورشیدی زیادی در کهکشان ما و کهکشان‌های دیگر وجود دارند و احتمالا بسیاری از آن‌ها شرایط میزبانی از حیات را دارند. چرا تا به حال آن‌ها با ما تماس برقرار نکرده‌اند یا به سراغ ما نیامده‌اند؟ شاید اصلا در این شبیه‌سازی کامپیوتری، فضایی‌ها پیش‌بینی نشده‌اند!

    به جز فضایی‌ها، واقعیت این است که ما هنوز نتوانسته‌ایم در فیزیک به نظریه‌ای که توصیف کننده‌ی همه‌ی پدیده‌های عالم باشد برسیم. ما نتوانسته‌ایم چهار نیروی بنیادین طبیعت، یعنی گرانش، الکترومغناطیس، هسته‌ای قوی و هسته‌ای ضعیف را به طور کامل با یکدیگر متحد کنیم. شاید اصلا این اتحاد و نظریه‌ی همه‌چیز در شبیه‌سازی پیش‌بینی نشده است.

    بوستروم پا را فراتر می‌گذارد و می‌گوید که اگر خطایی رخ دهد، کارگردان این شبیه‌سازی می‌تواند به راحتی قبل از اینکه شبیه‌سازی لو برود، اطلاعات مغزهایی که متوجه این اشکال شده‌اند را تغییر دهد. البته اگر آن شبیه‌سازی که ما در آن زندگی می‌کنیم یک اصلاح‌ کننده‌ی خودکار داشته باشد، علم تجربی را با مشکل مواجه می‌کند. ممکن است این اصلاح‌کننده‌ی خودکار، گاهی اوقات قوانین فیزیکی که می‌شناسیم را تغییر دهد.

    اگر ما در یک شبیه‌سازی زندگی می‌کنیم، این شبیه سازی یک سری قوانین کاملا مشخص دارد و نمی‌توان در این قوانین تغییرات عمده انجام داد. به همین دلیل است که علم تجربی در جهان ما خوب کار می‌کند و پیش‌بینی‌های علمی موفق از آب در می‌آیند. بنابراین در این جهان پر از قانون نشانه‌ای وجود ندارد که بفهمیم در شبیه‌ساز مجازی هستیم یا خیر. اگر برنامه‌ی شبیه‌سازی خیلی خوب و بی‌نقص نوشته شده باشد، هیچ مشکلی در آزمایش‌های علمی ما پیش نمی‌آید و آزمایش‌های ما همان نتایجی را می‌دهند که در یک دنیای واقعی هم باید بدهند. در این صورت به هیچ عنوان نمی‌توانیم بفهمیم که در یک دنیای مجازی هستیم یا خیر.

    یک چیز جالب دیگر را هم باید در نظر بگیریم. اینکه ممکن است در جهانی شبیه‌سازی شده زندگی می‌کنیم که قوانین فیزیکی حاکم بر آن با قوانین حاکم بر جهان برنامه‌نویس‌های این جهان متفاوت است. بنابراین تمام نظریه‌های علمی ما فقط مختص به جهان خودمان است و به هر حال برای ما فرقی نمی‌کند.

    مشکل نگریستن به عالم به صورت یک جهان شبیه‌سازی شده این است که نمی‌دانیم برای آزمایش تجربی آن چه سوالاتی باید بپرسیم. هر سوال علمی که می‌پرسیم باید بتواند قابل آزمایش باشد. در یک عالم فرضی شبیه‌سازی شده، جایی که خالق شبیه‌سازی می‌تواند دخالت و مشکلات را در لحظه حل کند، نمی‌توانیم بین یک عالم واقعی و عالم شبیه‌سازی شده تمایز قائل بشویم. حتی اگر یک استدلال خوب فلسفی مبنی بر اینکه ما در جهانی شبیه‌سازی شده زندگی می‌کنیم وجود داشته باشد، هیچ آزمایش علمی نمی‌تواند از آن دفاع کند.

    بنابراین آیا ما در عالمی شبیه‌سازی شده زندگی می‌کنیم؟ شاید بله و شاید خیر. عالم شبیه‌سازی شده به خالقی هوشمند احتیاج دارد و به نظر نمی‌رسد که از طریق علم بتوانیم او یا دنیای او را کشف کنیم. در عین حال برای ما هم فرقی ندارد. ما در عالمی زندگی می‌کنیم که فکر می‌کنیم از طریق تجربه می‌توانیم آن را بیشتر و بیشتر بشناسیم و برایمان تفاوتی نمی‌کند که در جهان آزمایشگاهی موجودی هوشمند هستیم یا خیر. اصلا شاید ما فقط در یکی از عوالم آزمایشگاهی آن‌ها باشیم؛ کسی چه می‌داند…

    منبع: AEON

    پاسخ:
    ممنون
    موفق باشید
  • اسماعیل عبدالله زاده
  • هوش مصنوعی تا چه حد می‌تواند باهوش شود؟

    «دانکو نیکولیک» (Danko Nikolic) عمرش را صرف مطالعه‌ی هوش انسان کرده است. اما اخیرا او به تفکر درباره‌ی هوش مصنوعی هم پرداخته است. هوش مصنوعی تا چه حد می‌تواند باهوش شود؟ آیا واقعا ما به سمت تکینگی تکنولوژی پیش می‌رویم؟ (Singularity یا تکینگی تکنولوژی به نقطه‌ای از پیشرفت در تکنولوژی گفته می‌شود که هوش مصنوعی از هوش انسان پیشی‌ می‌گیرد و درک آن برای انسان ممکن نیست، چه برسد به کنترل آن.)

    ماه گذشته، این سوال‌ها موضوع یک مباحثه در برلین بودند. نیکولیک، یک دانشمند عصب‌شناس از موسسه‌ی پژوهش‌های مغزی مکس پلانک در فرانکفورت در مقابل پژوهشگران هوش مصنوعی ایستاد و با قاطعیت زیادی ادعا کرد که: «ما هیچ‌وقت ماشین‌هایی نخواهیم ساخت که از ما باهوش‌تر باشند.»

    نیکولیک می‌گوید: «شما هرگز نمی‌توانید از هوش انسان پیشی بگیرید. شاید بتوانید به آن نزدیک شوید، اما نمی‌توانید از آن پیشی بگیرید.»

    این گفته برای کسانی که فرضیه‌ی تکینگی را قبول دارند مثل اعلام جنگ می‌ماند. تکینگی زمانی در آینده‌ی نه چندان دور رخ می‌دهد که هوش ماشینی از هوش ما فراتر می‌رود و با شتاب زیادی خودش را اصلاح و بهتر می‌کند. «محمد سید»، مدیرعامل استارت‌آپ Heuro Labs در برلین می‌گوید: «ادعای نیکولاک بسیار قاطعانه است و شواهد محکمی برای دفاع از آن ندارد.» محمد سید برای بیمارستان‌ها هوش مصنوعی توسعه می‌دهد.

    نیکولیک معتقد است که بسیاری از محققان هوش مصنوعی جنبه‌ی مهمی از هوش انسان را در نظر نگرفته‌اند. مغز تنها سخت‌افزاری نیست که انسان به وسیله‌ی آن یاد می‌گیرد. از نظر نیکولیک، بنیادی‌ترین ابزار برای یادگیری، دستورالعمل‌هایی هستند که در ژن‌های ما قرار دارند. این دستورالعمل‌ها پس از میلیاردها سال تکامل به دست ما رسیده‌اند. تکنیک‌های یادگیری ماشینی می‌توانند از الگوی رفتاری مغز تقلید کنند، اما آنها از عناصر عمیق‌تر و بنیادی‌تری که به یادگیری ما کمک می‌کنند، بی‌بهره هستند. نیکولیک می‌گوید تنها راه برای نزدیک شدن به  ساخت ذهنی که به خوبی ما یاد می‌گیرد این است که تکامل انسان تکرار شود.

    اما شاید تکینگی در شکل‌های دیگری نمود پیدا کند. بسیاری از کسانی که در این مباحثه شرکت کردند، معتقدند تکینگی درواقع شتاب زیاد در پیشرفت انسان است. از نظر آنها تکینگی یعنی ذهن انسان و ذهن مصنوعی را کنار هم بگذاریم تا مشکلات واقعی و مهم جهان را حل کنیم.

    یک نکته‌ی دیگر هم که مطرح می‌شود این است که اگر تکینگی به این معنی باشد که انسان و هوش مصنوعی در کنار یکدیگر کار کنند، پس هوش مصنوعی هم باید به اندازه‌ی ما انسان‌ها متنوع باشد. البته اینکه در این مباحثه تعداد شرکت‌کنندگان مرد و زن برابر بود، نشانه‌ی خوبی است.

    در نهایت، پیش‌بینی اینکه یک نقطه‌ی عطف در هوش مصنوعی چه تبعاتی را به دنبال خواهد داشت کار سختی است. «مهمت اکتن» (Mehmet Akten)، یک هنرمند و دانشمند کامپیوتر می‌گوید: «علت انتخاب نام تکینگی این است که به نقطه‌ای می‌رسیم که نمی‌توانیم فراتر از آن را درک کنیم.» اکتن از دانشگاه لندن در زمینه‌ی هوش مصنوعی تحقیق می‌کند. او ادامه می‌دهد: «وقتی ماشین‌ها به سطح هوش انسان برسند، ما نمی‌توانیم تصور کنیم چه اتفاقی خواهد افتاد.»

    منبع: New Scientist

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی